اندکی بیش از یک سال میگذرد از انتشار نامهی خجالت آوری که ادعا میکرد دوهزار و پانصد نفر امضایش کردهاند حال آن که بیش از صد و نود و دو امضا در پای آن نبود. این نامه خطاب به رئیس جمهور وقت، حسن روحانی، بود و با آب و تاب در مورد خطرات واکسنهای فایزر و مدرنا هشدار میداد.در میان پزشکان امضا کنندهی این نامه افرادی هم بودند که از پژوهشهای پزشکی و روند صدور مجوز در اداره غذا و داروی آمریکا به خوبی آگاه بودند.پس این چه کاری بود؟ و چرا درست در زمانی که جامعه بیشترین و حیاتیترین نیاز را به واکسنهای معتبر داشت، ایشان چنین نامهای نوشتند و شریک به کام مرگ فرستادن هزاران انسان شدند؟علتش روشن بود. ایشان نه دغدغهی سلامت داشتند و نه دغدغهی علم. هیچ وقت دیگری با چنین دقت و شدتی به مرور فنآوری های روز جهان و اعلام خطر آنها برای جامعه نپرداخته بودند.ماجرا این بود که اندک زمانی پیش از آن، رهبر جمهوری اسلامی ورود واکسنهای آمریکایی و انگلیسی را ممنوع اعلام کرده بود. این نامه چیزی جز عرض چاپلوسی و پاچهخاری نبود. حالا این کار خلاف سوگند پزشکی بود؟ انسانهای بسیاری را به کام مرگ میفرستاد؟ خلاف وجدان علمی بود؟اگر اینها را به هرکدام از امضا کنندگان نامه بگویی، با همان رذالتی که در نگاهش است، به تو خیره میشود و از ته دل میخندد.درست مانند آن ندیم شاه محمود غزنوی.****خیلیها میگویند که جامعهی امروز ما هنوز همان است که حافظ در غزلیاتش ترسیم کرده است. جامعهای که محتسب و شیخ و فقیه در آن جولان میدهند و د میخانه را میبندند و رندان و هوشمندان از ترس تعزیر پنهان باده میخورند و اگر بتوانند این زندان سکندر را ترک میکنند و به ملک سلیمان پناه میبرند.این اما بیان ادیبانه و مودبانهای , ...ادامه مطلب