تفاوت علم و شبهعلم به مانند تفاوت روز و شب است. به این معنا که تفاوتی واقعی و جدی دارند و در بیشتر موارد میتوان تفاوتشان را به خوبی فهمید و بازگو کرد. اما گاهی اوقات نیز، مانند بامدادان و هنگام غروب، که به قول سعدی «تفاوت نکند لیل و نهار!»، این تفاوت مبهم و محو میشود. اهالی شبه علم ممکن است در چنین مواقعی از زبان سعدی بگویند که: «خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار!» یعنی خوش بود استفاده از این ابهام و فریب دادن مردم!
البته درست است که گاهی پیش میاید که تمیز دادن علم از شبهعلم دشوار میشود. اما در اکثر مواقع چنین نیست.
اما توجه به مشخصههایی چند میتواند هم به حرفه مندان و بالینگران و هم به مراجعبن و بیماران کمک کند که در اکثر موارد، شبه علم را از علم بازشناسند و تمیز دهند. در ادامه فهرستی از این مشخصههای شبه علم میآورم.
1- استفاده بیش از حد از فرضیههای پسینی (ad hoc hypotheses): این راهکاری برای مصون داشتن ادعاها از رد شدن ست. فرضیه پسینی فرضیهای است که بعد از آزموده شدن فرضیه اولیه در عمل و مشخص شدن نتایج، بیان میشود تا توضیح دهد که فرضیه اولیه در هر حال درست بوده است.
بگذارید مثالی بزنم:
فرض کنید که درمانگری باور دارد که خواندن یک ورد خاص که از کتاب بهاگاوادگیتا پیدا کرده است، میتواند بیماری سرطان پستان را خوب کند. و فرض کنید که یک بیمار مبتلا به سرطان پستان این وردها را خوانده باشد اما سرطانش نه تنها خوب نشده باشد، بلکه بدتر هم شده باشد. در این صورت درمانگر مزبور خواهد گفت: لابد ورد را درست تلفظ نکرده است. یا لابد با حضور قلب و باور نخوانده است. یا این ورد دو جور تاثیر دارد، گاهی حال بیمار را بدتر میکند تا بیماری به او هوشیاری والاتری نسبت به زندگی و مرگ ببخشد و ....
تمامی این فرضیههای پسینی برای آن مطرح میشوند که فرضیه اولیه را که میگفت آن ورد در درمان بیماری موثر است، از ابطال و نقض نجات دهند. به این ترتیب، در هر حال، فرضیه اولیه درست است و ابطال پذیر نیست. زیرا هر نتیجهای را میتوان با فرضیههای جدید پسینی توجیه کرد.
2- فقدان خود اصلاحی: برخی از فرضیههای شبه علمی از کشفیات جدید علمی تاثیر نمیپذیرند. در پزشکی، درمانهای مزاجی حتی بعد از کشف تئوری میکروبی بیماریها، ثابت و دست نخورده مانده اند! نه ویلیام هاروی و نه پاستور و کخ و نه واتسون و گریک، هیچ دانشمند و هیچ کشفی نتوانسته است درمانهای ابن سینا را تغییر دهد یا تکامل بخشد!
یا فرضیات شبه علم تنجیم (طالع بینی) که با وجود همه کشفیات ستاره شناسی و نیز روانشناسی همچنان ثابت مانده اند!
تاکید بر تایید به جای ابطال و فرار از داوری همتا: این به معنای گریز از روش علمی است. روش علمی یعنی جمعآوری دادهها بر اساس روش علمی و ارائه آنها به مجلههای علمی برای داوری همتا. شبه علم فرضیههای مورد علاقه خود را ابداع یا پیدا میکند و بعد تنها کاری که میکند، جستجوی شواهدی است که این باورها را تایید میکنند. (در حالی که روش علمی، یعنی جستجوی روشمند ابطال نظریهها.) شبهعلم به روایتهای فردی (anecdotes, testimonies) که فرضیههایش را تایید میکنند. تکیه دارد. یعنی افرادی که تجربه خودشان را از نتیجه گرفتن از روشهای شبه علمی بازگو میکنند. شبه علم این روایتها را به مجلههای علمی نمیدهد. آنها خریدار روایتهای شخصی نیستند. شبه علم روایتهای خود را به رسانهها میآورد و عرضه میکند. یکی از ویژگیهای اصلی شبهعلم که آن را از جریان اصلی علم معتبر دور میکند، گریزش از داوری همتا است.
3- معکوس کردن بار بینه (burden of proof): یک ضربالمثل مشهور است که میگوید البینه علی المدعی. یعنی بار اثبات یک ادعا بر عهده کسی است که آن ادعا را مطرح میکند. مثلا اگر کسی ادعا کرد که همسایهاش دزد است، این همسایه نیست که باید دلیل بیاورد که دزد نیست، بلکه مدعی است که باید برای ادعای خودش دلیل بیاورد. وگرنه کسی – از جمله قاضی – این ادعا را از او قبول نمیکند. بنابراین بار آوردن بینه همواره بر دوش مدعی است.
اما یکی از ویژگیهای اهالی شبهعلم این است که بار آرودن بینه را بر دوش منتقدین خود میاندازند: «چطور میتوانید بگویید که درمان ما اثر ندارد؟ مگر شما همه چیز را از عالم و آدم میدانید؟» بنابراین بار ثابت کردن بیاثری انرژی ساطع شده از دست این آقا و طلسمات و اوراد آن آقا و درمان مزاجی فلان مدعی و موهوم بودن مدارهای انرژی و چاکرا و نصفالنهار های موهوم دیگری، به جای مدعی، میافتد به گردن کسی که به درستی آنها شک و تردید دارد.
4- فقدان همخوانی (connectivity): بسیاری از فرضیههای شبه علمی همخوان و سازوار با شناخت علمی و عینی رایج از جهان نیستند. درواقع یک گسست میان علم رایج و این فرضیهها دیده میشود. انگار از دنیای واقعی به دنیای هری پاتر وارد میشویم که فیزیک و شیمی و فیزیولوژی دیگرگونهای دارد.
در هومیوپاتی، اصول رقت و همانندی کاملا در دنیایی خارج از فیزیک و فیزیولوژی متعارف سیر میکنند. همانطور است، واژههایی مانند حافظه آب!
و در طب مزاجی نیز همچنان شناخت بدن بر مدار اخلاط و مزاجهای موهوم میکردد و در آن خود هنوز گردش ندارد و خبری از میکروبها نیست. و یا در انرژی درمانی از مدارها و چاکراها و نصفالنهارهایی یاد میشود که برای علم و دانش روز بیگانه است. هر وقت فرضیهای چنان خارج میزند که گویی از دنیای واقعی و عینی و علمی به دنیای رمانهای تخیلی یا جادویی منتقل شدهایم، باید بوی ناساز شبهعلم را احساس کنیم.
5- استفاده از زبان رمزآلود: این کار را به دو شیوه انجام میدهند: یا واژههای پرطنین و طمطراق را از گفتمان علمی رایج میگیرند اما آن را در غیرمعنا و جایگاه خود به کار میبرند (لطفا نگاه کنید به تکرار واژههایی از قبیل انرژی، کوانتوم، مدار، اکسیژن، مغناطیس، کائنات و .... در ادبیات شبه علم)،
و یا واژگانی ویژه خود میسازند که به ظاهر طنین و طمطراق علمی دارد اما در اصل با هدف گیج کردن و حیران کردن مخاطب پیچانده و پرورده شده اند.
نمونه روشن حالت دوم را میتوان در ادبیات طب مزاجی یافت. اصرار بر استفاده و تکثیر واژههای عربی (یا یونانی معرب شده) ثقیل و مبهم و موهوم و عدم تمایل (یا توانایی) به معادل سازی آنها با واژههای روشن رایج از ویژگیهای بارز طب مزاجی است. به این نمونهها توجه کنید:
در درجه اول، انواع مزاجها و اخلاط که تعریف مشخص و جایگاه معلومی ندارند. هیچ کس نمیتواند بگوید سودا و بلغم دقیقا کجا و معادل کدام مایع فیزیولوژیک هستند و طبع سرد و خشک یا گرم و مرطوب متناظر با کدام حالت فیزیولوژیک و بیوشیمیایی است. سیال و مبهم بودن این تعاریف و مفاهیم راه را برای گریز از علمی بودن و ابطال پذیریی وداوری همتا باز میکند.
دیگر ان که واژههای مبهم فراوانی که به عنوان مشتی از خراور، خروار، میتوان به اسامی این بیماریها اشاره کرد: صداع، نفثالدم، خفقان، غشی، مغض، فواق، هیضه، زحیر، قولنج، و ...
این درست است که هر علمی زبان تخصصی خود را دارد و زبان پزشکان علمی نیز برای مردم عادی غریب و نامفهوم است. اما در این جا مسئله این است که زبانی ابداع یا اخذ شده است که با شناخت متعارف علمی از فیزیولوژی و پاتوفیزیولوژی تطابقی ندارد و کارکردش فرار از پاسخگویی علمی و مرور همتا و نیز ایجاد جذبه و هیمنه نزد مراجعان و بیماران است.
برای مثال، کلمه زحیر که مربوط به پبش از کشف علل میکروبی بیماریها بوده است، اسهال عفونی و بیماریهای التهابی روده را به نحوی ناقص پوشش میدهد. ابداع آن مربوط به جهل از علل میکروبی اسهال عفونی و پاتوفیزیولوژی بیماریهای روده بوده است. اما اصرار بر استفاده از آن در دورانی که واژههای دقیقتر علمی در دسترسند، تنها نشانه علاقه به گلالوده نگاه داشتن آب است. و البته صید ماهی که از پی آن میآید!
6- فقدان شرط محدودیت: یکی از ویژگیهای بارز بسیاری از روشهای شبه علمی این است که فواید و کاربردشان محدودیتهای معقول و علمی را ندارد. در واقع برای طیف گستردهای از مشکلات و بیماریهای نامربوط مفید و موثرند. اگر دیدید معجون یا جوشاندهای هم برای سرماخوردگی و هم اسهال عفونی و هم ناتوانی جنسی و هم اضافه وزن و هم پرخاشگری خوب است، از احتمال جدی برخورد با شبه علم غافل نباشید.
برچسبها: علم, شبه علم, پزشکی, داوری همتا, فرضیه پسینی
مشخصههای شبه علم...
ما را در سایت مشخصههای شبه علم دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : medicalscience بازدید : 147 تاريخ : چهارشنبه 7 تير 1396 ساعت: 4:18